یار
به دریا نگاه کردم، امواج و احساسات تو را دیدم که به سینه آب موج میزد.
به آسمان خیره شدم، طیران و معراج تو را دیدم که تا بینهایت ادامه داشت.
بر سینههای ابر سفید، همچون فراشی پاک گذر کردم، صفا و پاکی و خلوص تو را احساس کردم.
در آغوش ابرها فرو رفتم، احساس کردم که در آغوش پاک تو، همه عالم را فراموش کردهام، جز عشق، جز لطف، جز صفا و خلوص، جز موج محبت، چیزی احساس نمیکنم.
خدایا! تو را شکر میکنم که به من عرفان دادی تا همه فشارها و دردها را تحمل کنم، همه دنیا را پشیزی شمارم، حیات را به قطرهای اشک تقدیم کنم.
خدایا! تو را شکر میکنم که بینهایت را خلق کردی و ما را از محدوده زمان و مکان آزاد نمودی و به بینهایت اتصال دادی.
خدایا! تو زیبایی را خلق کردی و در غروب آفتاب، مخرجی برای تسهیل دردها و غمها و انتقال آنها به زیبایی و عرفان و در طلوع صبح حیات و نشاط و عظمت (قرار دادی ) .
دکتر مصطفی چمران chamran.ir